دفتر دلتنگی های من

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 12178
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


Alternative content



کجا رفتی عزیزم؟

 

 

هيچ فکر نميکردم که وقتي گفتم برو!
بروي و مرا تنها بگذاري...
گفتي زمان همه چيز را حل مي کند!
اين همه آشوب به راه انداخته اي و رفته اي که کاري دست زمان داده باشي!

نويسنده: سعید خدابنده تاريخ: شنبه 17 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

.::رفیق من::.

 

 

رفیق من

 

رفیق من سنگ صبور غم هام

بدیدنم بیا که خیلی تنهام

هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم

چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونمو دل زده از لیلی ها

خیلی دلم گرفته از خیلی ها

نمونده از جوونی هام نشونی

پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور 

خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست

موندی و راه چاره نیست

اگر که هیچکس نیومد 

سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش

طاقت بیارو مرد باش

اگر بیای همونجوری که بودی

کم میارم حسود و از حسودی

صدای سازم همه جا پر شده

هر کی شنیده از خودش بیخوده

اما خودم پر شدم از گلایه

هیچی ازم نمونده جز یه سایه

سایه ای که خالی از عشق و امید

همیشه محتاج به نور خورشید

همیشه محتاج به نور خورشید

نويسنده: سعید خدابنده تاريخ: پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

.::وقتی که رسیدی::.

 

 

وقتی رسیدی که شکسته بودم
از همه ی ادما خسته بودم
وقتی رسیدی که نبود و میدید
اما تو مثل یه معجزه رسیدی
وقتی رسیدی که شکسته بودم
از همه ی ادما خسته بودم
بعد یه عالم اشک و بغض و فریاد
خدا تو رو برای من فرستاد
خوب میدونم جای تو رو زمین
خیلیه فرق تو فقط همین نیست
ادمای قصه های گذشته
به کسی مثل تو میگن فرشته
فرشته ی نجات فرشته ی نجات
تو جون ازم بخواه اونم کمه برات
فرشته ی نجات فرشته ی نجات
تو جون ازم بخواه اونم کمه برات
رسیدی از یه جا که اشنا بود
شبیه تو فقط تو قصه ها بود
تو از یه جای خیلی دور امدی
قفلو شکستی مثل نور امدی
تو همونی که ارزوی من بود
همیشه هر جا رو به روی من بود
شبا تو خوابم تو رو دیده بودم
خیلی شبا بهت رسیده بودم
خوب میدونم جای تو رو زمین نیست
خیلیه فرق تو فقط همین نیست
ادمای قصه های گذشته
به کسی مثل تو میگن فرشته
فرشته ی نجات فرشته ی نجات
تو جون ازم بخواه اونم کمه برات
فرشته ی نجات فرشته ی نجات
تو جون ازم بخواه اونم کمه برات
...

نويسنده: سعید خدابنده تاريخ: جمعه 9 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

.:: مشت هایم را باز کنید::.

 

 
 

مشت هایم را باز کنید


وقتي براي تو نوشتم

چشمهايم به حال دستهايم سوخت

شايد دلي نبوده ام

كه اين همه

مشت مي شوم به جاي دست

در زیر بمباران عشقت

شل گرفتم تا کمتر دردم بگیرد

امان از دست مشت هایم

چه دردی و چه غمی

یادت باشد...

وقتی سحر از راه رسید

و من نبودم...

مشتهام را باز کن

تا کمتر درد بکشم 

 

...

نويسنده: سعید خدابنده تاريخ: جمعه 9 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

.::هذیان::.

هذیان
به عشق هم شک کردم
وقتی که فهمیدم....
لیلی و مجنون را... یک نظامی سرورده است... 

 

 

کتاب باران


خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ
باید که این واژه ی پر از بارانم را...
جایی میان بند پر از سکوتم پهن کنم...
بعد ازتو...
اشکهای پنهانم...انقدر بهانه برای گریستن دارد که....
دانه دانه بغض روی صورتم جمع میشود
حالا دیگر سالهاست که رفته ای و من هر شب کتاب باران میخوانم...
نکند نفسهایم کم بیاورد

نويسنده: سعید خدابنده تاريخ: جمعه 9 تير 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

شاید اگر جای تو بودم طاقت دیدن چشمهای خسته ات را نداشتم شاید اگر جای تو بودم بلور بغضم را با تلنگری آسان میشکستم تا بدانی و بدانی که . . . چقدر دوستت دارم

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to saeedkh71.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com

size=